مبانی کار افرینی دکتر غلامحسین حسینی نیا28
نوشته شده توسط : محمد رضا ثمری

با سمه تعالی

 

موضوع مقاله : «ظهور کارآفرینی به عنوان یک حوزه ی پژوهشی[1]»

 

استاد مربوطه: جناب دکتر حسینی نیا

مربوط به درس مبانی کارآفرینی تمرین شماره 3(مقاله مربوط به موضوعات کارآفرینی)

 

نام و نام خانوادگی دانشجو: سیمین یداللهی فارسی

شماره دانشجویی 6601920142

 

 

 

 

 

بهار 1393

ترجمه مقاله :

امروزه پدیده کارآفرینی از بابت چارچوب مفهومی دارای کمبود می باشد. در این یادداشت تحقیقات پیشین را با رویکردعلمی از جنبه ی نقطه نظرات اجتماعی مختلف تقسیم بندی کرده ایم و برای ایجاد یک چارچوب مفهومی موضوع کسب و کار را وارد بحث نموده ایم. بااستفاده از این چارچوب یک مجموعه پدیده ی تجربی را توضیح داده و یک مجموعه از خروجی ها را که توضیح داده نشده  و یا بوسیله ی همین چارچوب قابل پیش بینی هستند را  پیش بینی می کنیم.

در هررشته ازعلوم انسانی باید یک چارچوب مفهومی داشته باشیم تا با استفاده از این چارچوب بتوان یک مجموعه از پدیده های تجربی را که تبیین نشده اند توضیح داده و پیش بینی کنیم . امروزه پدیده ی کارآفرینی فاقد یک چنین چارچوب مفهومی می باشد. به به دلیل تحقیقات بیشمار برروی پدیده ی کارآفرینی این پدیده  به بیش از یک مجموعه جهت توضیح و پیش بینی درآمده است. امروزه درتحقیق کارآفرینی به جنبه ی هدفگذاری (مثل کسب و کارهای کوچک یا شرکت های جدید) بیشترازدامنه ی مفهومی توجه می شود.

به عنوان یک نتیجه خیلی از مردم در مورد دامنه ی گسترده ی کسب و کارشناخت کاملا روشنی ندارند. محققین در سایر رشته ها این سوال را مطرح می کنند اگر که تحقیقات کارآفرینی قادر به تبیین و توضیح پدیده های تجربی ماورای آنچه که در سایر رشته ها شناخته شده هستند، نمی باشد چرا تحقیق درزمینه ی کارآفرینی لازم به انجام است. علاوه براین، فقدان یک چارچوب مفهومی مانع توسعه ی فهم بسیاری از پدیده هایی است که هنوز توسط سایر رشته ها توضیح داده نشده است. مثالی از این مشکلات در ادبیات کارآفرینی عبارتست از ارتباط عملکرد افراد یا شرکت ها در بستر کسب و کارهای جدید یا کوچک.

در حالی که محققین علم مدیریت اختلافات تاثیرگذار را در عملکرد نسبی پایدار شرکت های رقابتی تعیین کرده اند، اما این رویکرد منحصر بفرد نیست(ونکاترامن- 1997). علاوه بر این، رویکرد، یک تست کافی از کارآفرینی را مهیا نمی کند در حالی که کارآفرینی عبارتست از کشف و بهره برداری از فرصت های سوداور.وجود یک سنجه ی عملکرد کارافرینی شرکت یک مزیت در مورد یک شرکت نمی باشد زیرا که گاهی وجود مزیت عملکردی، خود باعث عدم استفاده ی مناسب از فرصت های پیش آمده خواهد شد . بنابراین گرچه از دید مدیریت استراتژیک وجود یک چارچوب مفهومی در شرکت ها باعث می شود که بتوان  پدیده های نسبی را پیش بینی کرده و یا شرح داد، مفید می باشد،  اما از جنبه ی کارآفرینی وجود یک چنین چارچوبی چندان مفید نیست.

ما در این یادداشت(مقاله) سعی به ارائه یک چارچوب یکپارچه(کامل) کرده ایم. مابر این باور هستیم که این چارچوب به محققین کارآفرینی کمک خواهد کرد تا ارتباطات بین عوامل را نه به صورت کامل اما به حد کافی و لازم تشخیص دهند، عواملی که هم به صورت نظری و هم به صورت عملی هستند. در حالی که اهتمام به ارائه یک چارچوب نموده ایم که توسط آن بتوان به توضیح وتبیین  پدیده ها پرداخت و کیفیت تحقیق را افزایش داد از اینکه صرفا یک کار کارتحقیقی صرف انجام داده باشیم و یا یک برنامه ی کاربردی آموزشی نیز دوری گزیده ایم.

در این نوشته به شرح زیر عمل می کنیم. اول، دامنه این رشته را تعریف کنیم.  دوم، توضیح می‌دهیم که چرا محققان سازمانی باید کارآفرینی را مورد مطالعه قرار دهند. سوم، شرح می‌دهیم که چرا فرصتهای کارآفرینی تنها توسط برخی از افراد کشف و بهره برداری  می‌شوند. چهارم، شیوه های بهره برداری از فرصت های کارآفرینی را  از دیدگاه‌های متفاوت بررسی می‌کنیم. در نهایت، ارزش بالقوه از چارچوب ارائه شده در اینجا را به طور مختصر جمع بندی و نتیجه گیری می کنیم.

تعریف کارآفرینی

شاید یزرگترین مانع در ایجاد چارچوب مفهومی برای کارآفرینی تعریف آن باشد. طبق اطلاعات در دست، بیشتر محققان صرفا اینکه کارآفرین کیست و چه می کند را تعریف کرده‌اند (ونکاتارامن، 1997). مشکل اصلی در این رویکرد این است که کارآفرینی با جریان دو رویکرد مواجه است: وجود فرصت‌های کارآفرینی سودآور و وجود افراد کمال طلب و مخاطره جو (ونکاتارامن، 1997). محققان کارآفرینی در تعریف این رشته با تأکید صرف بر افراد، تعریف ناقصی را ارائه می دهند که قابل بررسی توسط محققان دیگر نمی باشد (گارتنر، 1988).

 تعریف کارآفرین به عنوان فردی که سازمان جدیدی را راه اندازی می کند نمونه ای از این مشکل است. به دلیل اینکه این تعریف ابعاد مختلف کیفیت فرصت هایی که افراد شناسایی می کنند را دربرنمی گیرد، منجر به غفلت محققان از اندازه گیری فرصت ها می شود. در نتیجه،  حمایت تجربی( یا عدم حمایت) از ویژگی هایی که باعث تمایز کارآفرینان از سایر افراد جامعه می شوند، اغلب سؤال‌برانگیز است. زیرا تأثیر این ویژگی‌ها  باعث جابه‌جایی تأثیر فرصت‌ها و افراد می‌شود.

برخلاف پژوهش‌های قبلی، ما رشته کارآفرینی را به عنوان یک زمینه پژوهش در چگونگی، توسط چه کسی، و تأثیرات کدام فرصت ها در خلق محصولات و خدمات آتی مورد بحث قرار می دهیم (ونکاتارامن، 1997). به طورکلی، این رشته مطالعه منابع فرصت ها ؛ فرایندهای شناسایی، ارزیابی و استفاده از فرصت‌ها؛ و تعیین افرادی که این فرصت‌ها را شناسایی، ارزیابی و استفاده می کنند را دربرمی‌گیرد.

رویداد کارآفرینی برای رشته های علمی مختلفی سؤالات تحقیقی ایجاد می کند. محققان سارمانی به طور اساسی با سه نوع سؤال تحقیق درباره کارآفرینی درگیر هستند:

1-    چرا، چه زمانی و چگونه فرصت‌هایی برای ایجاد محصولات و خدمات به واقعیت می‌پیوندند.؛

2-    چرا و چه زمانی و چگونه برخی افراد و نه همه این فرصت‌ها را شناسایی و بهره‌برداری می‌کنند؛

3-    چرا و چه زمانی و چگونه انواع مختلفی از فعالیت‌ها برای فرصت‌های کارآفرینی به کار برده‌می‌شوند.

قبل از مرور تحقیقات موجود برای پاسح به این سؤالات، تعدادی caveat(پیش بینی )درباره رویکردمان تهیه می کنیم. اول رویکرد عدم تعادل، که با رویکردهای تعادل در اقتصاد و روانشناسی اجتماعی متفاوت است. در مدل های تعادل، فرصت‌های کارآفرینی وجود ندارند یا به طور شانسی توسط افراد استفاده می شده‌اند. زیرا افراد در مدل‌های تعادل نمی توانند فرصت‌هایی را که از ارزشهای دیگر شناسایی شده متفاوت است  را شناسایی کنند. کارآفرین شدن افراد در این مدل ها صرفا به ویژگی‌های فردی آنها بستگی دارد. برای مثال در مدل تعادل خیل استروم و لافنت، کارآفرین کسی است که عدم اطمینان را می پذیرد.

با وجود اینکه ما براین باوریم که برخی ابعاد مدل‌های تعادل برای درک کارآفرینی مفید هستند، اما این مدل‌ها  ضرورتا ناقص هستند. رفتار کارآفرینی، زودگذر و کوتاه‌مدت است. علاوه بر این، تعداد افراد درگیر در رفتار کارآفرینی حدود 20 تا 50 درصد جمعیت برآورد می‌شود. از آنجا که گروهی بزرگ  و متنوع در فرایند گذرای کارآفرینی درگیر هستند، غیرممکن است که بتوان کارآفرینی را به تنهایی و با رجوع صرف به ویژگی‌های افراد خاص و مستقل از شرایطی که خود را در آن می‌یابند تشریح کرد.

بنابراین زمانی که صحبت از افراد و کسانی که در رفتار کارآفرینی درگیر هستند می شود،  گرایشات افراد خاص  برای پاسخگویی به نشانه‌های موقعیتی فرصت‌ها توصیف می‌شود، که البته این یک ویژگی پایدار نیست که باعث تمایز برخی افراد از دیگران درمواجهه با شرایط شود.

بنابراینوقتیمااستدلالمیکنیمبرخیازمردمونهافراددیگریکهدررفتارکارآفرینیدرگیرهستندمادرحالتوصیفگرایشافرادمعینیبرایپاسخبهنشانههایموقعیتیازفرصتهاهستیمنهیکویژگیهایثابتیکهدربرخینسبتبههمهمتمایزهستند.

دوم،مااستدلالمیکنیمکهکارآفرینینیازنیستامامیتواندشاملایجادیکسازمانجدیدباشدبیانمیکنندکهکارآفرینیدریکسازمان Glosten, and Mueller(1993) and Casson (1982)

موجودنیزمیتوانداتفاقبیفتد. هرچنداینفرصتهامیتوانندبهافراددیگریاسازمانهایموجودفروختهشوند. توجهداشتهباشیدکهمامستقیماسازمانهایجدیدرابررسینمیکنیماماخوانندگانعلاقهمندرابهیکبررسیعالیدرایجادشرکتدرمحیطزیستسازمانیارجاعمیدهیم.

سوم: مکملهایچارچوبماکاراقتصادیواجتماعیاستکهدرآنپژوهشگرانعواملدرسطحجامعهراکهدرایجادشرکتنفوذدارندبررسیمیکنند. Stinchcombe (1965 عواملاجتماعیرا

کهموجبافزایشانگیزهبرایسازماندهیوتواناییسازماندهیمیشوندشناساییمیکنند. . Aldrich (1990 and Singh and Lumsden (1990 بررسیعواملافزایشبنیانگذاریهاوتوصیفاثراتعواملیازقبیلظرفیتحملزیستمحیطی،فرایندهای interpopulation وعواملسازمانیراارائهدادند. بهطورمشابه Baumol (1996 بهمحیطزیستسازمانیمرتبطشدهاستتاافرادیراکهتمایلبهایجادشرکتجدیددارندعرضهکند. اگرچهچارچوبهایدیگرباارزشهستندتفاوتچارچوبمابادیگرچارچوبهادرایناستکه:

1-    مابروجود،اکتشافوبهرهبرداریازفرصتهاتمرکزمیکنیم.

2-    مانفوذافرادوفرصتهارابررسیمیکنیمنهسابقهزیستمحیطیوعواقبآنرا.

3-    ماچارچوبیگستردهترازایجادشرکترادرنظرمیگیریم.

4-    چارچوبماتکمیلکنندهتحقیقاتدرایجادشرکتاست

توضیحاینفرایندمهماستاماپژوهشدرآنشاملبررسیمجموعهمختلفازمسائلکسانیاستکهماکشفمیکنیم. درفرایندایجادشرکتمحققانبسیجمنابع،سازماندهیشرکت،ساختبازاررابررسیمیکنندوبااینفرضکهفرصتهاوجوددارند،کشفشدهاست،بهرهبرداریمیشودازطریقایجادشرکتجدیدشروعمیکنند. ازآنجاییکهمافضایکافیبراینقدفرایندهایکارآفرینانهازطریقمکانیسمهایبازاریاایجادشرکتنداریمبحثمانرابهفرصتهایکارآفرینانهایکهازطریقبازاروشرکتمورداستفادهقرارمیگیرد. وماخوانندگانرابهمطالعهچارچوبهایدیگربرایکسباطلاعاتدرروندایجادکسبوکارارجاعمیدهیم.

چراکارآفرینیرامطالعهمیکنیم؟

بسیاریازمحققانبهطورمستقیمیاغیرمستقیممیپرسندکهچراهرکسیبایدکارآفرینیرامطالعهکند؟

بدستآوردناطلاعاتکاردشواریاست،نظریهتوسعهنیافتهاست. یافتههایبسیاریتاامروزاز دزمینههایدیگرکسبوکاربدستآمدهاست. درپاسخماسهدلیلبرایمطالعهاینموضوعارائهمیدهیم

. اول: اطلاعاتفنیزیادیدرمحصولاتوخدماتگنجاندهشدهاستوکارآفرینیمکانیسمیاستبهوسیلهآنایناطلاعاتبهمحصولاتوخدماتتبدیلمیشوند.

دوم: کارآفرینیمکانیسمیاستکهازطریقآنزمانومکانیکهناکارآمدهستنددریکاقتصادکشفوکاهشمیابند

. درنهایتازنظرشومپیترکارآفرینیموتورمحرکفرایندهایتغییراست. بنابراینفقدانکارآفرینیدرنظریههایجمعیماازبازار،شرکتوسازمانهادرکماازتجارتراناقصمیسازد. همانطورکهبامولبطورصریحاظهارمیکندکهنبوددرکدرستیازکارآفرینیمانندمطالعهشکسپیراستکهدرآن "شاهزادهدانمارکیازبحثدربارههملتحذفشدهاست."

وجود، کشف و بهره برداری ازفرصت های کارآفرینی

وجود فرصتهای کارآفرینی

برای داشتن کارآفرینی، ابتدا باید یک فرصت کارآفرینی داشته باشید.فرصت های کارآفرینی آن موقعیت هایی هستند که باعث تولید کالا ها، خدمات، مواد اولیه وروشهای ساخت جدید می شوند و معرفی می شوند تا درقیمت های بیشتر از هزینه های تولیدشان فروخته شوند.

اگر چه شناسایی فرصت های کارآفرینی یک فرایند ذهنی است، اما فرصتهای کارآفرینی خودشان اجزاء عینی هستند که همیشه در همه بخش ها شناخته نمی شوند. برای مثال اختراع تلفن یک فرصتی را برای برقراری ارتباط ایجاد کرد. حتی اگر مردم آن فرصتها را کشف نکنند.

فرصت های کارآفرینی نسبت به مجموعه فرصت های بزرگ دیگربه جهت سودآوری متفاوت است. بخصوص فرصتهایی که کارایی کالاهای موجود، خدمات، مواد اولیه و روشهای ساخت را ارتقا می دهند.

به دلیل دامنه  وسیعی از گزینه های جدیدی که ناشناخته هستند تصمیمات کارآفرینی از طریق یک روند بهینه یابی در مجموعه ای غیر پویا که باید پاسخگوی گزینه های زیادی باشد، نمی توانند ایجاد شوند.

فرصت های کارآفرینی در شکل های مختلفی هستند. اگر چه بیشتر تمرکز تحقیقات اولیه بر روی بازاریابی محصول بوده است. فرصت ها همچنین در دل فرصت های بازار وجود دارند به عنوان مثال کشف مواد اولیه جدید یک فرصت محسوب می شود. علاوه بر این دریک بازار محصول، کارآفرینی وجود دارد.

 دراکر 3 دسته از فرصتهایی که وجود دارد را توضیح می دهد: 1

1-    ایجاد اطلاعات جدید به گونه ای که تکنولوژی های جدید اختراع و کشف شوند.

2-    بهره برداری از نا کارآمدی های بازار که از عدم تقارن اطلاعات بدست می آید.

3-     واکنش به تغییرات مرتبط با هزینه ها و سودها به عنوان گزینه های مورد استفاده منابع. به عنوان مثال تغییراتی که در قوانین و مقررات، سیاست ، تغییرات جمعیت شاختی و ..اتفاق می افتد.

محققان گذشته استدلال می کنند که فرصت های کارآفرینی در درجه اول مهم هستند زیرا افراد جامعه دارای باورهای مختلفی نسبت به ارزش گذاری منابع اند و کارآفرینی پتانسیل آنها را به موقعیت های مختلف تبدیل می کند.

از آنجایی که مردم عقاید و باورهای متفاوتی نسبت به هم دارند بنابراین حدسیات مختلفی نسبت به قیمت گذاری های شفاف و یا بازارهای جدیدی که می خواهد در آینده ایجاد شود، دارند.

وقتی خریداران و فروشندگان دارای باورهای مختلفی نسبت به ارزش گذاری منابع باشند، هر دوی آنها چه در زمان حال چه درآینده می توانند محصولات و خدمات را در زیر قیمت اولیه یا بالاتر از قیمت اصلی تولیدشان بفروشند.

یک فرصت کارآفرینی زمانی اتفاق می افتد که فردی حدس بزند و بفهمد که منابع در بهترین حالت خود استفاده نمی شوند.اگر حدسیات وفرضیات ان فرد خوب اتفاق بیفتد افراد می توانند از این فرصت سود کلانی را بدست آورند. و اگر آن فرضیات اتفاق نیفتد افراد متحمل یک زیان کارآفرینی خواهند شد.

کارآفرینی مستلزم این است که افراد دارای دیدگاهها و باورهای متفاوتی نسبت به ارزشگذاری منابع برای منابع مختلف باشند (به عنوان مثال دومنابع را شبیه به هم ارزش گذاری نکنند).

درابتدا کارآفرینی به مفهوم ترکیب محصول بود جایی که برای ایجاد یک محصول یا خدمت جدید چند منبع با همدیگر ترکیب میشد. برای اینکه کارآفرین بتواند بر روی کلیه منابع جهت کسب سود کنترل داشته باشد، باید حدسیات و فرضیاتش نسبت به قیمت گذاری منابع دقت زیادی داشته باشد بخصوص در مقایسه با دیگر کارآفرینان و مالکان و صاحبان منابع.

اگر فرضیات مالکان منابع مانند فرضیات کارآفرینان باشد آنها از فرصت استفاده می کنند تا قیمت گذاری محصولاتشان را به گونه ای انجام دهند تا فرصت سودآوری برای کارآفرینان را به صفر برسانند.بنابراین برای کارآفرینی و بدست آوردن سود نباید منابع مالکان با فرضیات کارآفرینان مشترک و شبیه باشد.

دوم، اگر همه مردم دارای فرضیات مشابه برای کارآفرینی باشند،انها در بدست آوردن سود با همدیگر رقابت می کنند و این یک انگیزه ای است برای دنبال کردن فرصت هایی که قبلا از بین رفته بودندو حذف شدند.

اما چرا افراد باید دارای باورها ودیگاههای متفاوتی نسبت به قیمت گذاری در بازارها باشند؟ برای پاسخ به این سوال دو جواب وجود دارد. اول کریزنر مشاهد کرد که در یک فرایند کشف، شرکت کنندگان باید حدس بزنند که انتظارات دیگران دارای یک طیف وسیعی است. مردم از روی عواطف و احساسات، شهود، ابتکارات و اطلاعات درست یا نادرستی تصمیم گیری می کنند و برهمین اساس بیشتر اوقات تصمیمات نادرستی را می گیرند

مردم بر اساس عواطف ،شهود ، ابتکارات و اطلاعات نادرست تصمیم می گیرند  که بیشتر اوقات منجر به  تصمیم گیری های نادرست  می شود. از آنجا که تصمیم گیریهاهمیشهدرست نیست،این فرآیندمنجر به"error" که با عث ایجادکمبود، مازاد، ومنابعی که به طور نامناسب تخصیص یافته است ، می شود .یک هشدار شخصی به وجود یک خطا"error" ممکن است منابعی که در آن قیمت ها بیش از حد کم ، ترکیب آنها ، و خریدوفروش  خروجی ها  که در آن قیمت ها بیش از حد بالاست را بخرند.

دوم، همان طور که شومپیتر (1934) توضیح داد، اقتصاددر یکحالت ثابت ازعدم تعادلبه کار گیرند.تغییرات  فنی، سیاسی، اجتماعی، قانونی،و سایرانواعتغییر،یک منبعمستمرازاطلاعات جدیددرموردراههایمختلف را برایاستفاده از منابعبه منظور افزایشثروتارائه می کند. با امکان پذیر ساختن تبدیل منابع به شکل با ارزش تر ، اطلاعات جدید به منابع با ارزش تغییر پیدا می کند ،بنابر این قیمت متعادل متناسب منابع هم تغییر پیدا می کند. از آنجاکهاطلاعاتناقصپخش شده است،تمامفعالان اقتصادیاطلاعات جدیدرادرهمان زماندریافتنمی کنند. در نتیجه بیشتر افراد اطلاعات  در مورد منابع در حال جریان ، اکتشافات جدید ساخته شده ، و یا ایجاد بازارهای جدید  را قبل از دیگران بدست می آورند . اگر فعالان اقتصادی اطلاعات را قبل از دیگران بدست آورند، آنها می توانند منابع را زیر مقدار متعادل بخرند ،  وسپس با باز ترکیب منابع آن را بفروشند و یک سود کارآفرینانه را بدست آورند1934)(Schumpeter,.

ممکن است دیدن فرصت های منابع اطلاعاتی آسان تر از دیدن موارد جدید تکنولوژی باشد ، ولی نیاز آنها به پیشرفت های تکنولوزی محدود نمی شود. برای مثال تولید فیلم تایتانیک ، اطلاعات جدیدی را در مورد کسی که به عنوان  یک جوان ایده آل بود را خلق کرد. یک کارآفرین می توانست این اطلاعات جدید که با اقدام بر پیشبینی فروش  پوستر های لئوناردو دی کاپریو ، هزینه های تولید را پاسخگو باشد.

 از آنجاکهفرصت هایکارآفرینیدرعدم تقارناطلاعات وباورها بستگی دارد ،ودرنهایت تبدیل  فرصت های کارآفرینیبههزینهناکارآمد را به دنبال دارد.

 اول ، فرصت کسب سود کارآفرینانه ، یک انگیزه برای خیلی از بازیگران اقتصادی فراهم می کند، به عنوان فرصت مورد استفاده قرار می گیرد. اطلاعات منتشر شده به سایر اعضای جامعه است که می تواند سود کارآفرینانه برخی از مبتکران و بیشتر سود مبتکران کارآفرینی را  تهیه کند. با وجود این ورودتقلیدکارآفریناندرابتداممکناستاین فرصتوافزایشتقاضای کلی، رقابت در نهایتشروعبه تسلط را تایید کند (هنان وفریمن،1984). وقتی ورود  کارآفرینان اضافی به نرخی میرسد که در آن  سود وارد شوندگان جدید از هزینه ها بیشتر می شود انگیزه افراد برای پیگیری فرصت کاهش می یابد چونکه سود کارآفرینی بین عوامل بیشتر و بیشتر تقسیم می شود.

دوم، بهره برداری از فرصت ها ،اطلاعات را به ارائه دهندگان منابع در مورد ارزش منابع که  منجر به افزایش قیمت منابع در طول زمان را، به منظور جذب برخی از سود کارآفرینان برای خود است را فراهم میکند(کرزنر 1997) . در کوتاه مدت، انتشار اطلاعات و آموزش در مورد دقت و صحت تصمیم گیری در طول زمان،  ترکیب سود فریبنده ، برای مردمی که  هر فرصتی را دنبال می کنند، کاهش می یابد. مدت زمان  دادن هر فرصتبه عوامل مختلفی بستگی دارد. ارائه حقوق انحصاری ، به عنوان حق حفاظت  یا یک قرارداد منحصر به فرد رخ می دهد، مدت زمان را افزایش می دهد. به طور مشابه آهستگی انتشار اطلاعات و یا وقفه در به هنگام بودن که همچنین با تشخیص اطلاعات دیگر مدت زمان را افزایش می دهد. به خصوص اگر زمان مزایای ارتقاء را فراهم کند، از جمله  تطابق  استانداردهای فنی و یا منحنی یادگیری  رخ می دهد. در نهایت ناتوانی دیگران در تقلید( با توجه به مکنیسم های مختلف جدا)، جایگزین، تجارت و یا به دست آوردن منابع کمیاب مورد نیاز برای را حرکت رو به پایین کردن اضافی"  (Venkataraman, 1997: 133) مدت زمان را افزایش می دهد.

کشف فرصت های کارآفرینی

اگرچه فرصتی برای کسب سود کارآفرینانه ممکن است وجود داشته باشد ،یک فرد می تواند این سود را در صورت به رسمیت شناختن  فرصت های موجود بدست آورد . با توجه به این که عدم تقارن از اعتقادات یک پیش شرط برای وجود فرصت های کارآفرینی است، تمام فرصت ها برای همه  در همه ی زمان ها روشن نیست (هایک، 1945).

در هر نقطه زمانی فقط مجموعه ای از افراد هستند که فرصت های موجود را کشف می کنند.(کرزنر)

چرا  بیشتر افراد و نه همه آنها فرصت های کارآفرینانه بخصوص را کشف می کنند؟ تحقیقات نشان داده است که دو دلیل عمده از عوامل موثر براحتمال این که افراد فرصت های بخصوص را کشف کنند ، وجود دارد:1) در اختیار داشتن اطلاعات قبلی لازم برای شناسایی فرصت ها 2)شناخت خصوصیات لازم برای ارزشگذاری آن.

چرا بعضی از مردم و نه افراد دیگررا، فرصت های کارافرینی ویژه را کشف می کنند؟ هر چند
فرضیه شانسکور فاقد اعتبار است، پژوهشدو دستهگسترده ای ازعوامل موثر بر احتمال اینکه افراد خاص، فرصت های ویژه را کشف کنند، پیشنهاد کرده است :1- در اختیار داشتن اطلاعات قبلی لازم برای شناسایی فرصت و 2- شناخت خصوصیات لازم برای ارزش گذاری آن.

راهروهای اطلاعات: انسان دارایموجودی های مختلف از اطلاعاتاست، واینموجودی از اطلاعاتبرتوانایی تشخیص فرصت های خاص تاثیر دارد.موجودی  از اطلاعاتطرحوارههایذهنی، که چارچوبی برای تشخیص (به رسمیت شناختن) اطلاعات جدید را فراهم می کند. برای تشخیص یک فرصت، کارافرین باید  اطلاعات قبلی را که تکمیل کننده اطلاعات جدید است داشته باشد، که باعث ایجاد یک حدس کارافرینانه می شود. (Kaish & Gilad, 1987).

این اطلاعات قبلی، ممکن است درباره نیازهای کاربر(،1986Von Hippe) یا جنبه های خاصی از تابع تولید باشد.

(Bruder!. Preisendorfer, & Ziegler, 1992).

 اطلاعات لازم برای تشخیص فرصت به صورت به طور گسترده در سراسر جمعیت داده نمی شود بلکه به طور ویژه  اطلاعات در جامعه توزیع شده است. (Hayek, 1945). مردم اطلاعات را اختصاصی می کنند، چون اطلاعات تخصصی از اطلاعات عمومی برای بیشتر فعالیت ها مفیدترند. Becker & Murphy,1992))

به عنوان نتیجه، هیچ دو نفری اطلاعات یکسان را در یک زمان به اشتراک نمیگذارند. در عوض اطلاعات در مورد منابع استفاده شده، تکنولوژی جدید، تقاضای ارضا نشده، و تغییرات سیاسی و نظارتی با توجه به شرایط زندگی هر فرد در جمعیت توزیع شده است. (Venkataraman, 1997).

توسعه اینترنت یک مثال مفید را فراهم می کند. فقط یک زیر مجموعه از جمعیت حدس کارافرینانه را در پاسخ به توسعه این تکنولوژی داشته اند. برخی از مردم هنوز نمی دانند که اینترنت چیست، یا چه فرصت های سوداوری در آن وجود دارد که می توان از آن بهره برداری کرد.

خواص شناختی: از آنجا که کشف فرصت های کارافرینانه، یک فرایند بهینه سازی  که مردم محاسبات مکانیکی برای پاسخ به مجموعه ای از گزینه هایی که بر آنها تحمیل شده، می سازند، نیست. (Baumol. 1993),

افراد باید توانایی شناسایی روابط ابزار_ هدف را که بوسیله یک تغییر ایجاد شده است را به منظور کشف فرصت های کارافرینی داشته باشند. حتی اگر یک نفر دارای اطلاعات قبلی لازم برای کشف فرصت باشد، ممکن است قادر به انجامش نباشد، چون توانایی برای دیدن روابط بین ابزار_هدف را ندارد. متاسفانه تجسم این روابط دشوار است.

روزنبرگ (1994)اشاره می کندکه تاریخمملو ازنمونههاییاست که در آنمخترعانشکست خورده اند. دیدن فرصت های تجاری ( روابط ابزار_هدفجدید) کهازاختراعتکنولوژیایمهمنتیجهشدهاندازتلگرافتالیزر-

تحقیق قبلی نشان داده است که توانایی مردم در شناسایی چنین روابطی متفاوت است. برای مثال تحقیق در زمینه علوم شناختی، نشان داده است که مردم در توانایی های خود  در ترکیب مفاهیم و اطلاعات موجود در ایده های جدید  متفاوتند. (see Ward, Smith, & Vaid,1997, for several review articles ,)

به تازگی، تعدادی از محققان  شروع به ارزیابی تجربی نقشی که خواص شناختی  در کشف فرصت های کارافرینانه دارند، کردند. (see Busenitz & Barney, 1996; Kaish & Gilad, 1991; Shaver & Scott, 1991)

به عنوان مثال، Sarasvathy, simon, Lave(1998) نشان دادند که کارافرینان موفق فرصت ها را در شرایطی که دیگر افراد تمایل به دیدن ریسک ها دارند، می یابند. چنانچه  Baron (در مطبوعات) نشان داده است ممکن است احتمال بیشتری نسبت به دیگر افراد فرصت ها را کشف کنند، زیرا آنها(مردم دیگر) کمتر احتمال دارد که در تفکر خلاق درگیر شوند.

با اینکه کشف یک فرصت شرط لازم برای کارافرینی است، کافی نیست.  به دنبال کشف یک فرصت، کارافرین بالقوه باید برای بهره برداری از فرصت تصمیم بگیرد. ما آمار و ارقام دقیق در مورد سقط فرصت های کشف شده نداریم، اما ما نمی دانیم که همه فرصت های کشف شده به ثمر رسیده اند. چرا، چه وقت و چگونه ، بعضی مردم و نه همه آنها از فرصت هایی که آنها کشف کرده اند ، بهره برداری می کنند؟

پاسخ دوباره به عنوان تابعی از خصوصیات مشترک  فرصت ها و ماهیت فردی آشکار می شود. Venkataraman,1997))

طبیعت فرصت: فرصت ها در ابعاد مختلف متفاوتند، که  بر ارزش مورد انتظار آنها موثر است.  برای مثال، درمانی که برای سرطان ریه بکار می رود، ارزش مورد انتظار بالاتری نسبت به ارائه یک راه حل برای نیاز دانش آموزان به تنقلات در یک مدرسه محلی دارد.

بهره برداری از فرصت هایکارآفرینی مستلزم ان است که کارآفرین باور کند که ارزش مورد انتظار سود کارآفرینی به اندازه ای بزرگ است که هزینه از دست رفته در سایر گزینه ها را پوشش دهد(از جملهاز دست دادن اوقات فراغت)٬کمبودنقدینگیسرمایهگذاریدروقتوپول٬وحقبیمهبرایتحملعدمقطعیت(کرزنر، 1973: شومپیتر،1934).

تا به امروز، تحقیقات نشان داده است که، به طور متوسط ،کارآفرینان از  فرصت ها با ارزش بالا بهره برداری می کنند.به طور مشخص بهره برداری  خیلی معمولی است وقتی که تقاضای مورد انتظار زیاد باشد.سود حاشیه ای صنعت بالا ست.٬چرخهزندگیفناوریجوان است.

چگالی رقابت در یک فضایخاصفرصتنه بیش ازحدکمونهبیش از حد بالا است.هزینه سرمایه پایین است.و یادگیری جمعی بنابر سایر ملاحظات در دسترس است.

تفاوت های فردی .همه ی کارآفرینان بالقوه از فرصتها با انتظارات ارزشی یکسان بهره برداری نمی کنند. تصمیم به بهرهبرداری از  فرصت شاملتوزینارزش فرصت دربرابرهزینه هایتولیدو ارزش و هزینه هاتولیداز راه های دیگر می باشد.

بنابراین، مردم٬هزینه فرصت را به دنبالفعالیت هایجایگزیندر تصمیم گیری درنظرمی گیرند.که آیا از فرصت ها بهربرداری کنند یا نه .و زمانی که هزینه فرصت ها پایین است آن را دنبال کنند.علاوه براین افراد هزینه در اختیار گرفتن منابع را برای بهره برداری از فرصتها در نظر می گیرند. به عنوان مثال ایوانز و لیتون (1991) نشان دادند در زمانی که مردم  سرمایه مالی بیشتری دارند  بهره برداری از فرصت ها رایج تر است.

به طور مشابه، آلدریچ و زیمر (1986) در یافته های پژوهش نشان دادند که ارتباطات اجتماعی قوی برای فراهم کردن منابع و افزایش احتمال بهره برداری از فرصت هاست.

علاوه بر این،کوپر وهمکاران نشان دادند که احتمال بهره بر داری مردم از فرصت ها زمانی که اطلاعات مفید از کار قبلی خود  در مورد کارآفرینی دارند.این اطلاعات هزینه بهره برداری از فرصت ها را کاهش می دهد.

 درنهایت،انتقال اطلاعات از تجربه قبلیبه فرصت و همچنین قبل از تجربه کارآفرینی احتمال بهره برداری از فرصت ها را به علت یادگیری کاهش هزینه افزایش می دهد.

تصمیم برای بهره برداری از فرصت های کارآفرینانه تحت تاثیرتفاوت های ادراکی افراد قرار دارد.

ایجاد محصولات و بازارهای جدید شامل خطر ابتلا به روند نزولی است. زیرا زمان، تلاش و پول باید قبل از توزیع بازده شناخته شده سرمایه گذاری شود.

چندین  محقق استدلال کرده اند که تفاوت های فردی در تمایل به تحمل ریسک٬ تصمیم کارآفرینان در بهره برداری از فرصت ها را تحت تاثیر قرار داده اند.

به عنوان مثال، افرادی که در بهره برداری ازفرصت ها تمایل به اطلاعاتبیشترمثبت وسپس پاسخ مثبت به مسائل هستند.

تصمیم برای بهره برداری از فرصت های کارآفرینانه  معمولا تحت تاثیرتفاوت های افراد در خوشبین بودن قرار دارد.

افرادی که دربهره برداری ازفرصت هابه طورمعمولشانس خود را برایدرکموفقیت بهمراتب بالاتر از آنچهواقعاهستند ٬وبیشترازکسانیکهدرصنعتشانهستند٬میدانند.و آنها با نرخی بیش از تعداد تعادل شرکت ها وارد صنعت می شوند.

با این حال، در بسیاری از صنایع، در بسیاری از نقاط زمانی، بسیاری از شرکت های جدید ناموفق اند، وتعداد کمی شرکت هستند که همیشه پابرجا هستند.نشان داده شده که افرادی که درارزش گذاری فرصت ها در حد متوسط خوشبین هستند از فرصت ها بهره می برند.

این خوشبینی بالا٬ بهره برداری از فرصت ها را با اطلاعات محدود٬وپیشبینی خوشبینانه از آینده ٬تحریکافرادبهجستجویاندکاطلاعاتویادگرفتنبرایاینکهابتداعملکنیموبعدتحلیلکنیم٬راتشویقمیکند.

دیگر تفاوت های فردی ممکن است در توضیح تمایل به بهره برداری از فرصت ها مهم باشد. محققان استدلال کرده اند که مردم با خودکارآمدی وکنترل درونی بیشتر منابع با احتمال زیادی از فرصت ها بهره می برند.زیرا بهره برداری از فرصت ها مردم را مستلزم مواجه شدن با دیگر شک و تردید ها می کند.

 

اختلافات فردی درمیزان رضایت  بهره برداری از فرصت ها تاثیرگذار است. محققین ادعا می کنند که افراد با خودکارآمدی بالا و مرکز کنترل درونی هنگام رویارویی با فرصت ها به احتمال بیشتری از آنها متوجه شده و به بهره برداری دست می زنند. زیرا بهره برداری از فرصت ها نیازمند افرادی است که بتوانند در حالت دو به شک دست به عمل شوند.(چن، گرین و کریک 1998). زیرا بهره برداری از فرصت ها در شرایط ابهام انجام می شود و افرادی در این میان موفق خواهند یود که از تحمل ابهام بالایی برخوردار باشند(بگلی و بوید -1987). و بالاخره بهره برداری از فرصت هدفی است برای افرادی که به دنبال توفیق طلبی هستند(مک کللند-1961). سرانجام، می توان گفت افرادی که میل به توفیق طلبی در آنها بالاست تمایل بیشتری به بهره برداری از فرصت ها دارند. محققین باید به این موضوع که احتمالات تاثیرگذار بر بهره برداری از فرصت  الزاما احتمال موفق شدن را نیز افزایش نمی دهند توجه داشته باشند. برای مثال خوش بینی می تواند هم به موفقیت و هم به عدم موفقیت ختم شود. افراد بدبین شاغل در یک صنعت به احتمال زیاد قادر به بهره برداری از فرصت های کشف شده نخواهند بود زیرا آنها مایل به انجام کارهای مشابه هستند. افراد خیلی خوش بین بهره برداری از فرصت ها را هرگزمتوقف نمی کنند زیرا خوش بینی بیش از حد آنها اطلاعات را محدود می کند و این دسته افراد به آینده بسیار خوش بین می باشند.

 



[1]THE PROMISE OF ENTREPRENEURSHIP AS AFIELD OF RESEARCH

 

 




:: بازدید از این مطلب : 37
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 3 مهر 1396 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: